هرگز


برای تو

برای تو مینویسم که بودنت بهار و نبودنت خزانی سرد است...

من تمنا کردم.. که تو بامن باشی.. تو به من گفتی هرگز هرگز..... پاسخی سخت و درشت..... ومرا...... غصه ی این هرگز کشت.....

نوشته شده در پنج شنبه 24 / 11 / 1392برچسب:,ساعت 9:39 قبل از ظهر توسط yeki| |


Power By: LoxBlog.Com